امید وارم دروغ باشه


هم سایه عزیز ما یک چیزی مصرف می کرد بهش نمی ساخت و نصف شب شروع می کرد به عربده کشی از ساعت سه صبح. اولش دعوا های زناشویی بود بعد گیر داد به اهل ساختمان. وچون پاسیوش با من مشترکه و خیلی نزدیک اونجوری که هوار می کشید و همه را تهدید می کرد من خیلی می ترسیدم. سه سوت میتونه بیاد تو واحد من و سرم را ببره. البته اگر شانس بیارم . فقط سرم را میبره!

به مدیر ساختمان گفتم این تا یه خون به پا نکنه ارام نمی شینه . بد  توهم   می زنه.  پیگر باشین یه تصمیمی براش بگیریم قبل از اینکه پشیمونی بار بیاد وپای همه مون گیر باشه.یعنی سه چهارتا شیشه می شکوند.

دیشب دیدم  یک نفر با چراغ قوه ابدون ز پنجره پاسیو میره تو خونه شون ساعت یک ونیم شب بود. شما بودید پی فکر می کردید. ؟ من  بدون لحظه ای تردید فهمیدم پای خود ابلهش وسطه!  با این حال گفتم اقا تو پاسیو پی کار می کنید . به روی خودم نمیاوردم خیلی ضایع بود دیگه!

گفت با صاحب خانه هستیم. ابله خان از پنجره راه پله گفت. من خودم هستم. با خا نمم شمال بودیم تصادف کردیم خانمم را با امبولانس اوردند و ماشین سوخت کلید خونه  هم تو ماشین بود.. بدون تردید دروغ می گفت یعنی امید وارم.  و مطمئن. چون زنش خیلی وقته که رفته خانه پدرش.   یعنی اگر عقل داشته باشه این کار را می کنه!